English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (7135 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
double i butt weld U جوش درزی ای دوبل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
double bevel butt weld U جوشکاری لب به لب
double u butt weld U جوش لب به لب یو دوبل
Other Matches
butt weld U جوش لب به لب
to butt weld U از سرجوش دادن
single u butt weld U اتصال لب به لب "یو"
single j butt weld U جوش لب به لب "جی "
butt seam weld U جوشکاری درزی
butt seam weld U جوشکاری شکافی
double u butt joint U اتصال لب به لب یو دوبل
double flanged butt joint U اتصال لب به لب- لبه دوبل
weld U متصل کردن جوش دادن جوش
weld U بهم پیوستن
weld U جوش
weld U جوشکاری کردن
weld U جوش دادن پیوستن
scarf weld U جایی که دو میل اهن را نیم ونیم کرده باهم جوش داده باشند
spot weld U خال جوش
spot weld U نقطه جوش دادن
spot weld U اتصال نقطه جوش
weld decay U پوسیدگی جوش
stitch weld U جوش بخیهای
tack weld U نقطه جوش
tack weld U وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
weld bead U تکه فلزی که درامتداد اتصال جوش قراردارد
root of the weld U ریشه جوش
strength weld U جوشکاری مقاومتی
reinforcement of weld U تقویت جوش
corner weld U جوشکاری گوشه
forge weld U جوش دادن شعلهای
flash weld U جوش شعلهای
fillet weld U جوش گوشه
fillet weld U جوش نواری
filler weld U جوشهائیکه درگوشه تماس دو نقطه جوش شونده قرار میگیرند
filled weld U جوش نواری
cluster weld U جوش خوشهای
camber weld U جوش محدب
projection weld U جوش نقطه سیاه
projection weld U جوش خال سیاه
pressure weld U جوش دادن فشاری
point of weld U نقطه جوش
plug weld U جوش مسدود
miter weld U جوشکاری فارسی
lap weld U جوش رویهم
joint weld U جوشکاری اتصالی
edge weld U جوش لبهای
calk weld U درز جوش
weld bead U مهره جوش
flat weld U جوش مسطح
filler weld U جوش نواری
seam weld U جوش درز
convex fillet weld U جوش مغزی محدب
multi layer weld U جوشکاری چند لایه
single bevel but weld U جوش لب به لب "وی " ساده
convex fillet weld U جوش نواری برجسته
bevelled edge weld U جوش درز پیشانی
edge fillet weld U جوش نواری دورهای
bridge spot weld U جوشکاری نقطهای
concave fillet weld U جوشکاری مغزی مقعر جوشکاری مغزی
butt U پشته
butt U لولا فرنگی
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U دسته چوب ماهیگیری
butt and butt U نوک بنوک
butt U ته سیگار
butt U قنداق تفنگ
butt U شاخ زدن
butt U ضربه زدن
butt U پیش رفتن
butt U پیشرفتگی داشتن نزدیک یامتصل شدن
butt U بشکه ته
butt U بیخ
butt U کپل
butt U ته درخت
butt U ته قنداق تفنگ
butt U هدف
butt U فیلترسیگار کف
butt and butt U لب بلب
butt U خوردن
to butt out U پیش امدگی پیداکردن
get off one's butt <idiom> U سرش شلوغه کارش شروع شده
butt U کف قنداق
butt U از سریا لب جفت شدن
butt U لبه لولای فرنگی
butt U نوک
butt plate U صفحه ته قنداق تفنگ
butt plate U صفحه فلزی روی ته قنداق تفنگ
butt seam U جوش درز
butt ring U حلقه نزدیک دستگیره چوب ماهیگیری
butt joint U اتصال دو ورقه بصورت لب به لب و بدون روی هم امدن لبه ها
butt joint U ضربه
butt plate U صفحه کف قنداق
butt welding U جوشکاری شکافی
butt welding U جوشکاری درزی
butt ending U ضربه غیر مجاز با انتهای چوب
butt hinge U لولافرنگی
butt welded U از سر جوش خورده
blade butt U انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
butt stroke U سخمه ته قنداق
butt joint U اتصال لب به لب
butt strap U بخیه جوشکاری
butt shaft U نیزه
butt shaft U تیر
butt rib U تیغه انتهایی
butt guide U حافظلبه
gun butt U ته تفنگ
gun butt U قنداق تفنگ
gun butt U ضربه زدن با قنداق تفنگ
gun butt U کف قنداق
head butt U با سر به حریف زدن
ingot butt U لبه شمش
ingot butt U سرشمش
butt stroke U ضربه با ته قنداق
BUTT of a joke U هدف یا علت جوکی
butt-strap U لبهمحلاتصالدستهبهفرم عینک
butt section U قسمتهدف
butt cap U کلاهکلبه
hammer butt U نوک
hammer butt U لبهچکش
butt grip U محلقرارگرفتندست
butt of a joke U هدف یا علت جوکی [مانند شخصی]
To interrupt someone. To butt in. U تو حرف کسی دویدن
water butt U سطلیکهمخصوصجمعآوریبارانیاستکهازبام میریزد
pressure butt welding U جوشکاری لب به لب فشاری
butt joint riveting U اتصال لب به لب
resistance butt welding U جوشکاری لب به لب مقاومتی
single u butt joint U اتصال لب به لب "یو"
fash butt welding U جوش برجسته
flash butt welding U جوشکاری لب به لب
egg butt snaffle bit U متهمیخیتخممرغیشکل
do a double take <idiom> U با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double up <idiom> U اتاق خود را باکسی شریک بودن
double U تصویر قرینه
double U دو نفره
double zero U صفر2برابر
double-six U دوطرفشش
double-take U واکنش دوگانه
double three U دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double p U پاروی دوسر
double out U درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double out U 081 خارج
double in U 081 تو
double up U دولا شدن
on the double U بدو رو
double hi U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double up U مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double up U دولاکردن
double a U زنای محصن بامحصنه
double a U زنای مردزن داربازن شوهردار
it is useful for a double p U برای دوکارسودمنداست
on the double U فرمان بدو رو
double in U درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double-take U یکه خوردن
double up U در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double U دو برابر بزرگتر
double U دو برابر کردن
double U دو برابر
double U تاکردن
double U مضاعف کردن دولا کردن
double U :دوبرابر کردن
double U دویدن
double U بازی دوبل
double U دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double U دو برابرشدن یا کردن
double U مضاعف نمودن
double U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double U دواسترایک متوالی
double U توپزن 0001امتیازی فصل
double U بازی دونفره خطای دبل
double U دوبار چرخش کامل ژیمناست
double U همزاد
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double U استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double U مضاعف
double U دوبار
double U تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double U اندازه دو برابر
double U صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double U دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double U درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double U دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double U : دو برابر دوتا
double U جفت
double U دولا
double U دوسر المثنی
double U مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double wing U بازی هافبک در گوش
double wood U ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
double word U کلمه مضاعف
double team U تیم دونفره
double v machine U دستگاه دولا کننده ورق
double-crossed U دورویی کردن خیانت کردن
double cross U نارو زدن
double cross U دورویی کردن خیانت کردن
double-cross U نارو زدن
double-cross U دورویی کردن خیانت کردن
double-crossed U نارو زدن
double-crosses U نارو زدن
double-crosses U دورویی کردن خیانت کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com